بیچاره پاییز!

متن مرتبط با «یاران ره عشق منزل ندارد» در سایت بیچاره پاییز! نوشته شده است

عشق و زن

  •   عشق عجیب تر از آن است که در یک زن خلاصه شود! و زن، غریب تر از آن که در یک عشق شناخته شود!   | افشین یداللهی | , ...ادامه مطلب

  • دل ناقابلی دارم به پای عشق می‌ریزم

  •   به زندان می‌برد زنجیر گیسویت اسیران را و چشمانت به هم زد خشکی قانون زندان را   چه زیبا می‌تکانی دامنت را باز با عشوه به دنبالت کشاندی خاطر مردی غزلخوان را   زمستان بعد تو پیراهنی از برف می‌پوشد و ل, ...ادامه مطلب

  • چشم تو منظره ای بکر که دیدن دارد

  •   چشم تو منظره ای بکر که دیدن دارد زلفت آراسته ات دست کشیدن دارد   گردنت شاخه ی جان و دل ما را مانَد لب تو میوه ی سُرخیست که چیدن دارد   عشق، گفتن دگر از جانب من تکراریست شرح این قصه فقط از تو شنیدن , ...ادامه مطلب

  • گاه عشق...

  •   عشق گاه چون ماری در دل می خزد و زهر خود را آرام در آن می‌ریزد گاه یک روز تمام چون کبوتری بر هرّه‌‌ی پنجره‌ات کز می‌کند و خرده نان می‌چیند   گاه از درون گُلی خواب آلود، بیرون می‌جهد و چون یخ، نَمی، , ...ادامه مطلب

  • چه مانده باقی از آن عشق؟

  •   چه حاجت است به این شیوه دلبری از من؟ تو را که از همه‌ی جنبه‌ها سَری از من   درخت خشکم و هم صحبت کبوترها تو هم که خستگی‌ات رفت، می‌پَری از من   اجاق سردم و بهتر همان که مثل همه مرا به خود بُگذاری و , ...ادامه مطلب

  • اما دوباره باد...

  • از ریل دست‌های تو رد شد قطار باد  من با سکوت و یک چمدان غم، سوار باد   آشفته می‌رسم به جهان زنی که باز  موهاش را گذاشته در اختیار باد  می‌خواستی که دل بکنی از هرآنچه بود  می‌خواستم فرار کنم با فرار, ...ادامه مطلب

  • یه عمره که ابری و بارونی ام

  • اگه حس بودن نداری برو که بود و نبودت عذابه برام شبا با خیالت قدم میزنم کمک کن یکم با خودم را بیام یه عمره که ابری و بارونی ام یه عمره که می بارمت ،نیستی زیادن شبایی که کم دارمت شبایی که کم دارمت نی, ...ادامه مطلب

  • تشبیه و استعاره

  • از من شعر می‌خواهی شعری پر از تشبیه و استعاره ببخش عشق‌ من در خورجینم هیچ چیز شبیه به زیبایی تو ندارم... | ایلماز اردوغان / ترجمه: سیامک تقی زاده |, ...ادامه مطلب

  • پازل هزارپاره

  • هر روز با تکه های تو در آینه پیدا می شوم مفهوم پازل تعریف هزار پاره ی من تو را چیدم شکل خودم را یافتم! | یاور مهدی پور |, ...ادامه مطلب

  • عشق تنها دلیل زندگی است

  • جان من را گرفتی و رفتی در خیابان تا ابد بن بست باز با این وجود معتقدم عشق تنها دلیل زندگی است در خیابان تا ابد بن بست اخم کردی به من زمستان شد خواستم تا ببوسمت اما این سعادت نصیب باران شد خوش به حال کسی که با لبخند در کنارت نظر به آیِنه کرد آن که نبض تو توی دستش بود دکتری که تو را معاینه کرد کاش جشن تولدت باشم عمر من را هزار باره کنی هر کسی از علایقت پر, ...ادامه مطلب

  • مرحومه ی مغفوره ی تنهای نا آرام

  • مرحومه ی مغفوره ی تنهای نا آرام مرحومه ی مغفوره ی از یادها رفته مضمون پر تشویش یک "صد سال تنهایی" محکوم ساعت های پر تکرار در هفته... این ها منم...یک من که هرشب گریه میکرده ست یک من که بعداز دیدنت بغضش ترک خورده یک من که مغرور است و میترسد کسی جایی شک کرده باشد این زن از یک مرد چک خورده من عشق نافرجام یک مجنون نما بودم لیلای بدبختی که هی دایم رکب میخورد گم گشته در ساعت شنی هایی که طوفانیست... با کاروانی که ندانسته به شب میخورد خط میکشم روی خدا، روی خودم با تو روی تمام اعتقاداتی که میمیرند با دفتر شعرم وداعی مختصر دارم سرگیجه ها دست مرا در دست میگیرند مرحومه ی مغفوره، تو رحمت نخواهی شد بر سنگ قبرت نام و تاریخی نخواهی داشت محتاج حمد و سوره اش هرگز نخواهی بود او داشت از لب های تو لبخند برمیداشت تو رفته ای و شعر ها قهرند با حالم خودکار با دستم نمیسازد نمیبینی؟! هیچ اتفاقی شاعرانه نیست، میفهمی؟! این زن تورا هر بیت میبازد، نمیبینی؟! این شعر را تقدیم تصویر خودم کردم در بیت اول خودکشی کردم، نمیدانی تو رفته ای و زندگی کردن غم انگیز است این آخرین شعریست که از من "نمیخوانی" | اهورا فروزان |, ...ادامه مطلب

  • فصل مشترک عشق و عقل

  • شباهت منو تو هرچه بود ثابت کرد که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست... | فاضل نظری |, ...ادامه مطلب

  • عشق های گران

  • بیا باور کنیم عشق های گران در رمان های ارزان  کنار خیابان ها فروخته شدند و تمام شد...  | رویا شاه حسین زاده |, ...ادامه مطلب

  • مرگ بدتره یا جدایی؟

  • "مرگ بدتره یا جدایی؟" وقتی داشتم چشمامو از شکلات داغ توی ماگ تیره می گرفتم و به روشنی چشماش می دوختم، با خودم فکر کردم مزخرف ترین سوال ممکن رو پرسیده. مگه مرگ خودش یه نوع جدایی نبود؟ و مگه جدایی، یه جور مرگ...؟ "نگفتی" بازدم محکمم تو بخارای سردرگم مایع داغ لیوانم گم شد. بی رحمانه گفتم: "تو ترجیح میدی کسی که دوسش داری بمیره یا یه جایی بدون تو زیر آسمون این شهر نفس بکشه؟" گفت "نه، منظورم بعدشه، حس تو به عنوان یه بازمانده. به یه سال بعد مرگ عزیزت و یه سال بعد جدایی از عزیزت فکر کن. کدومش بهتره؟" گفتم "به هیچ کدومش نمیخوام فکر کنم. حالمو بد میکنه. فقط میدونم هیچکس تحمل مرگ عزیزشو نداره. پس همه ترجیح میدن درد جدایی یا حتی ترک شدن و ترد شدنو به جون بخرن اما عزیزشون زنده باشه" و سرمو با حباب های ریز روی هات چاکلتم گرم کردم. صدای "هه" گفتنشو شنیدم. - آره، اگه اونی که دوسش داری بمیره، تا یه مدت همه ی این حرفا رو میزنی. که کاش من مرده بودم. کاش باهام بدرفتاری میکرد ولی زنده بود. کاش ترکم می کرد ولی زنده بود. از فکر کردن به این که دیگه هیچوقت هیچوقت نمیتونی بغلش کنی، یا حتی صداشو بشنوی قلبت میترکه. ولی همه ی اینا یه دوره ای داره. بعدش تموم میشه. بعد از چندماه مرگشو می پذیری. تهش یه آه میمونه. بعدم میری پی زندگیت و فقط هر از گاهی یادش میفتی، از عمق وجودت یه آه می کشی و دوباره سرت با باقی زند, ...ادامه مطلب

  • دل حق اختیار ندارد

  • آمیزه ی سرشت منی تو، فرمان سرنوشت منی تو جبری و در مقابله با تو، دل حق اختیار ندارد... | حسین منزوی |, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها