اما دوباره باد...

ساخت وبلاگ


از ریل دست‌های تو رد شد قطار باد 

من با سکوت و یک چمدان غم، سوار باد

 

آشفته می‌رسم به جهان زنی که باز 

موهاش را گذاشته در اختیار باد 


می‌خواستی که دل بکنی از هرآنچه بود 

می‌خواستم فرار کنم با فرار باد 


خیره به راه رفتن من ایستاده‌ای 

دریای بی‌تلاطم در انتظار باد 


خیره به جای خالی من، کوه بی‌خیال 

من شاخ پر شکوفه‌ام و بی‌قرار باد


هر شب هجوم تنهایی به اتاق‌ها 

درهای قفل باز شده با فشار باد 


هر شب عبور عطر تو را از لباس‌هام 

با شکّ و ترس می‌شنوم در کنار باد


هر شب صدای جیغ کسی پشت پنجره 

پیچیده لای هق هق دیوانه‌وار باد 


باید دوباره برگردم سمت خانه‌ام 

باید دوباره برگر...امّا دوباره باد...


| فاطمه اختصاری |

بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 247 تاريخ : دوشنبه 2 ارديبهشت 1398 ساعت: 4:46