هربار که...

ساخت وبلاگ


هر بار که سر بر شانه ام می نهی

هنگام که غرق در طره ی موهایت می شوم

در بیشه ی گیسوانت

چونان پروانه ای سرگردان

گم می شوم و باز نمی آیم...


هر بار که دست در دستانم می گذاری

پنج انگشتم

پنج ماهیِ کوچک می شوند

می روند در ژرفای دیدگانت،

گم می شوند و باز نمی آیند...


و هنگام 

که به پیکر خود باز می گردم

آن دَم است که می بینم تنهایم وُ

تو اینجا نیستی...


| شیرکو بیکس / ترجمه: بابک زمانی |

بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 222 تاريخ : دوشنبه 2 ارديبهشت 1398 ساعت: 4:46