مریم

ساخت وبلاگ


تقصیر هیچ کس نبود

حتا تقصیر مریم دختر سوسن خانم آرایشگر محل که دست هایش را مچاله کرده بود توی جیب بارانی اش

چند سال پیش یک بار مریم برایش آش نذری آورد و گفت برای تو پخته ام.

اما بین خودمان باشد. مریم حتا بلد نبود نیمرو درست کند چه برسد به آش آن هم از نوع رشته اش.

مریم، هجده سالش بود که به زور کتک روانه ی خانه ی بختش کردند.


قرار بود مریم خوشبخت بشود اما بدبختی سایه اش را انداخته بود روی صورتش... .

قرار بود سوسن خانم برود حج خدا ببیند اما به دلایل سیاسی هیچ کاروانی عازم عربستان نمی شد


قرار بود من عاشق مریم باشم 

مریم هجده ساله دستش می لرزید اما چادرش جیب نداشت به خاطر حرف و حدیث در و همسایه هم که شده نمی توانستم دست هایش را بگیرم 

مریم می لرزید، مریم با لباس سفیدش می لرزید، مریم با رژگونه اش می لرزید، مریم می لرزید با تمام نُقل هایی که روی سرش نقش برف را بازی می کردند.


من به خاطر مریم بندری رقصیدم کوچه را

آن قدر خوب رقصیدم که کبریت ها هم برایم دست می زدند

مریم بوی عطر می داد

من بوی بنزین .


کاسه ی آش را گرفتم تشکر کردم و بعد در خانه را بستم

روی خودم، روی مریم...

نشستم پشت در کبودی زیر چشم مریم را گریه کردم.

مریم نشست پشت در و صورت سوخته ی من را گریه کرد.


| مرحوم سید احمد حسینی |

بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : مریم رجوی,مریم حیدرزاده,مریم محبی,مریم میرزاخانی,مریم,مریم معصومی,مریم پالیزبان,مریم کاویانی,مریم گلی,مریم اوزرلی, نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 203 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 22:53