نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

ساخت وبلاگ


نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت 

پرده‌ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت 


 کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد 

خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت 


درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد 

آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت


خرمن سوخته‌ی ما به چه کارش می‌خورد 

که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت 


رفت و از گریه‌ی توفانی‌ام اندیشه نکرد 

چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت 


 بُوَد آیا که ز دیوانه‌ی خود یاد کند

 آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت 


 سایه آن چشم سیه با تو چه می‌گفت که دوش

 عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت


| هوشنگ ابتهاج |

بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1396 ساعت: 1:01