یکی باشه، تنها یکی! یک نفر!

ساخت وبلاگ

دیشب خواب خوبی ندیدم برات!

با دیوونگیت ماه و پس میزدی! 

به بغضای من انگ مستی زدن!

واسه شعر من داشتی دس میزدی!

حواست نبود از خودت رد شدی

با گرگا می رقصیدی تو خون و دود

بغل کردمت...رفته بودی ولی!

جنازم رو دستای من مونده بود...

پریدم ، ازین خواب سرما زده

یه کابوس بدتر توی راه بود

امیدم به دستای گرمت فقط...

یه آرامش خیلی کوتاه بود

تو رفتی، نباید بهت فک کنم

نباید به خوابم بیای بعد ازین...

بهم گفتی دیگه نمی بینمت!

بهت گفته بودم که گرده زمین!

میمیرم روی شونه های پتو!

بغل میکنم گریه هامو به جات

به شعرا ی تلخم سپردم تورو

که برگشتی آغوش باشن برات...

تو صد ساله بی من قدم میزنی...

تو رفتی که دنیای من دق کنه

تصور کن انقدر غمگین بشی...

خیابون به جای تو هق هق کنه!

حواسم به اشکامه! باشه.... نباش!

با دیوار حرفامو میگم برو:

میگم " دیگه دوست ندارم ولی

یه بار دیگه کاشکی ببینم تورو!"

تورو باد پاییز آورده بود..

که با دست تقدیر رفتی به باد...

به فکر یکی دیگه ام بعد تو...

یکی که منو واسه ی "من" بخواد!

یکی باشه، تنها یکی! یک نفر!

یکی که بفهمه که حالم بده

که وقتی دلم از خدا هم پره

کنارم بمونه...عذابم نده...

یکی باشه که چشم و ابروی تو....

یکی باشه که ، دست های تو رو...

یکی که تو باشی... تو باشی فقط...

یکی که مهم نیست اصلا... برو!

| اهورا فروزان |

بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 18:34