بیچاره پاییز!

متن مرتبط با «قربانی های ترسا فیدالگو» در سایت بیچاره پاییز! نوشته شده است

روزهای خوبی نبود‌

  •   روزهای خوبی نبود‌. اما من در همان روزهای سخت هم تو را دوست داشتم.   | جاهد ظریف‌اوغلو / ترجمه: از سیامک تقی‌زاده |   , ...ادامه مطلب

  • قدم هایت

  • ‍ به خیالم قدم ‌های تو بود که این‌ چنین تند در سینه‌ام میزد   | مرام المصری |, ...ادامه مطلب

  • موهای پرکلاغی

  •   حیف موهای پر کلاغی نیست؟ روسری دور آن قفس بکشد جز من و تو کسی که اینجا نیست بگذار آسمان نفس بکشد...   | مجید آژ | , ...ادامه مطلب

  • دست های او

  •   دست های او نمی‌گذاشت بغل کنم غم را...   | رجئت کانتی چاکرابارتی | , ...ادامه مطلب

  • همه ی ساعت های دنیا

  •   نه ساعتی به وقت زمستان برای احساساتم وجود دارد و نه ساعتی به وقت تابستان برای شوق و شور من! همه ی ساعت های دنیا در یک زمان به صدا در می آیند وقتی که قرار من و تو از راه می رسد همه ی ساعت های دنیا د, ...ادامه مطلب

  • زخم هایت را دوست بدار!

  •   زخم هایت را دوست بدار و برای عمیق ترینش نامی انتخاب کن! نامی که درخور است و شکوهمند نامی که در هیچ کتابی خوانده نشد در هیچ شعری سروده نشد و در هیچ آوازی شنیده...   او را شاهزاده خطاب کن ملکه؛ امپرا, ...ادامه مطلب

  • دور و برم تنهایی محضه

  •   لبخندت از روی رضایت نیست  وقتی تو اوج خنده غمگینی آینده م و با تو نمی بینم  آینده ت و با من نمی بینی   آینده یه کابوس غمگینه  دستای رویات و بگیر از من  اردیبهشت چشمم آبانه شهریور آغوش تو بهمن   ابر, ...ادامه مطلب

  • روزهای سخت می گذرند

  • دخترم... بلاخره یک روز میرسد که آن کسی که بیشتر از همه ی زندگی ات دوستش داری، رو به رویت می ایستد تا دلت را بشکند و برود این یک حقیقت تلخ است، کسانی که بیشتر دوستشان داریم، قدرت بیشتری برای شکستن ما, ...ادامه مطلب

  • شادترین روزهای زندگی

  • گاهی وقت ها که آدم به گذشته نگاه می کند، می بیند روزهایی که غمگین و عصبی و افسرده به نظر می آمد، جزو شادترین روزهای زندگی اش بوده است! | ژرژ سیمنون |, ...ادامه مطلب

  • چه دست هایی

  • چه دست‌هایی داری، شبیه بوسه... | رضا براهنی |, ...ادامه مطلب

  • روزهای بارانی

  • هرگز به دستش ساعت نمی‌بست روزی از او پرسیدم پس چگونه است سر ساعت به وعده می‌آیی؟ گفت: ساعت را از خورشید می‌پرسم پرسیدم: روزهای, بارانی, چه‌طور؟ گفت: روزهای, بارانی, همه ساعت‌ها ساعت عشق است! راست می‌گفت, ...ادامه مطلب

  • معشوقه گری هایم

  • "معشوقه" گری هایم همیشه با دیگر "معشوقه"ها فرق داشت. وقتی سرش درد میکرد نه " عزیزم چرا مواظب خودت نبودی؟" حواله اش میکردم نه براش قرص میبردم. بجاش لامپ اتاق رو خاموش میکردم، سرشو میذاشتم رو پاهام، دستمو میکشیدم لا به لای موهاش و همون ترانه مورد علاقه اش رو زیر لب براش لالایی وار میخوندم. روزهای بارونی به جای اینکه به زور چتر بگیرم رو سرش و بهش همش گوشزد کن, ...ادامه مطلب

  • مرحومه ی مغفوره ی تنهای نا آرام

  • مرحومه ی مغفوره ی تنهای نا آرام مرحومه ی مغفوره ی از یادها رفته مضمون پر تشویش یک "صد سال تنهایی" محکوم ساعت های پر تکرار در هفته... این ها منم...یک من که هرشب گریه میکرده ست یک من که بعداز دیدنت بغضش ترک خورده یک من که مغرور است و میترسد کسی جایی شک کرده باشد این زن از یک مرد چک خورده من عشق نافرجام یک مجنون نما بودم لیلای بدبختی که هی دایم رکب میخورد گم گشته در ساعت شنی هایی که طوفانیست... با کاروانی که ندانسته به شب میخورد خط میکشم روی خدا، روی خودم با تو روی تمام اعتقاداتی که میمیرند با دفتر شعرم وداعی مختصر دارم سرگیجه ها دست مرا در دست میگیرند مرحومه ی مغفوره، تو رحمت نخواهی شد بر سنگ قبرت نام و تاریخی نخواهی داشت محتاج حمد و سوره اش هرگز نخواهی بود او داشت از لب های تو لبخند برمیداشت تو رفته ای و شعر ها قهرند با حالم خودکار با دستم نمیسازد نمیبینی؟! هیچ اتفاقی شاعرانه نیست، میفهمی؟! این زن تورا هر بیت میبازد، نمیبینی؟! این شعر را تقدیم تصویر خودم کردم در بیت اول خودکشی کردم، نمیدانی تو رفته ای و زندگی کردن غم انگیز است این آخرین شعریست که از من "نمیخوانی" | اهورا فروزان |, ...ادامه مطلب

  • منُ جا گذاشتی تو تنهاییام

  • یکی تو سرم ناله سرداده بود  نشستم یه فکری به حالش کنم  به فکرم رسید این سر سرکشُ بکوبم به دیوار و لالش کنم بکوبم به دیوار حاشا و بعد بلن شم یکم با خودم را بیام سرِ قاب عکسای تنهاییمُ بکوبم به دیوار بدبختیام که یادم نره چی کشیدم برات با اینکه یه داغِ عذاب آوره بهت قول میدم مرورت کنم  بهت قول میدم که یادم نره کسی رو تو کابوس و غم پس زدی که آغوش گرم تو رویاش بود چشاتُ به اون آدمی باختم  که برگ برنده تو جیباش بود چقد قصه خونده که خامش شدی؟ چقد خرج کرده برا خنده هات؟ همه واسه هم زندگی می کنن ولی مثل من کی می میره برات ؟ تو دار و ندار دلم بودی و نداری گرفتت که تنها بشم دل و عشق و آغوش گرمت کجاس؟ نداریمُ دارم نفس می کشم نداریمُ دارم نفس می کشم خودم با خودم تو هوای خودم خودم با خودم دردِ دل می کنم الهی بمیرم برای خودم درسته که داغت زمینم زده ولی قول میدم بهت پا بشم قسم می خورم با تمام وجود یه روزی سری توی سرها بشم نمیذارم این حسرت لعنتی بشینه به ریشم بخنده رفیق باید از غم و غصه کوتا بیام که دیوار حاشا بلنده رفیق منُ جا گذاشتی تو تنهاییام منُ جا گذاشتی توی بی کسیم به اونی که از من گرفتت بگو یه روزی یه جایی بهم می رسیم | هانی ملک زاده |, ...ادامه مطلب

  • تنهایی اندازه های مختلف دارد

  • تنهایی اندازه های مختلف دارد در پارک اندازه ی جای خالی کسی که کنارت قدم بزند در کافه به اندازه ی فنجان قهوه ای که روبرویت سرد... سرد است و تنهایی در تخت خواب های دونفره به بزرگی تمام دنیاست |‌ فلورا تاجیکی |, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها