بیچاره پاییز!

متن مرتبط با «دانلود کتاب چهار فصل زندگی گری چاپمن» در سایت بیچاره پاییز! نوشته شده است

منع گریه

  • به به، به قول صائب:نه پشت پای بر اندیشه می توانم زدنه این درخت غم از ریشه می توانم زدبه خصم گل زدن از دست من نمی آیدوگرنه بر سر خود تیشه می توانم زدازان ز خنده نیاید لبم بهم چون جامکه بوسه بر دهن شیشه می توانم زداگر ز طعنه عاجزکشی نیندیشمبه قلب چرخ جفاپیشه می توانم زدندیده است جگرگاه بیستون در خوابگلی که من به سر تیشه می توانم زد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گریه کردم

  •   هر جا که حرفت شد همان دَم گریه کردم خود را به یک گوشه کشاندم گریه کردم   جاى تو غم را بو کشیدم با نوازش بر روى زانویم نشاندم گریه کردم   هر روز خوابیدم که شب بیدار باشم هر شب نشستم شعر خواندم گریه , ...ادامه مطلب

  • چیزی که ما رو وصل کرده بود به این زندگی

  • این شورِ جوونی هم تموم میشه و میفهمیم که هر شب تاریکی که تو زندگیمون اومد، گذشت.  این حجم از علاقه ای که توی سینه مون داره بی قراری میکنه، یه روز آروم میشه، می فهمیم که این همه دست و پا زدن و این هم, ...ادامه مطلب

  • شادترین روزهای زندگی

  • گاهی وقت ها که آدم به گذشته نگاه می کند، می بیند روزهایی که غمگین و عصبی و افسرده به نظر می آمد، جزو شادترین روزهای زندگی اش بوده است! | ژرژ سیمنون |, ...ادامه مطلب

  • فصل گریه

  • فصلی‌ست بین پاییز و زمستان من نام آن را می‌گذارم فصلِ گریه، فصلی که جان به آسمان نزدیک می‌گردد! | نزار قبانی |, ...ادامه مطلب

  • بهترین فصل سال

  • رسیدیم به بررسی از مرجع بهترین طبق کپی رایت فصل سال ‏به درختانى که برگ‌شان زرد شده؛ ‏به پاییز که اندوه‌ست ‏و به اندوه که منم. | ‏اُزدمیر آصف |, ...ادامه مطلب

  • عشق تنها دلیل زندگی است

  • جان من را گرفتی و رفتی در خیابان تا ابد بن بست باز با این وجود معتقدم عشق تنها دلیل زندگی است در خیابان تا ابد بن بست اخم کردی به من زمستان شد خواستم تا ببوسمت اما این سعادت نصیب باران شد خوش به حال کسی که با لبخند در کنارت نظر به آیِنه کرد آن که نبض تو توی دستش بود دکتری که تو را معاینه کرد کاش جشن تولدت باشم عمر من را هزار باره کنی هر کسی از علایقت پر, ...ادامه مطلب

  • معشوقه گری هایم

  • "معشوقه" گری هایم همیشه با دیگر "معشوقه"ها فرق داشت. وقتی سرش درد میکرد نه " عزیزم چرا مواظب خودت نبودی؟" حواله اش میکردم نه براش قرص میبردم. بجاش لامپ اتاق رو خاموش میکردم، سرشو میذاشتم رو پاهام، دستمو میکشیدم لا به لای موهاش و همون ترانه مورد علاقه اش رو زیر لب براش لالایی وار میخوندم. روزهای بارونی به جای اینکه به زور چتر بگیرم رو سرش و بهش همش گوشزد کن, ...ادامه مطلب

  • کاش می‌توانستم گریه کنم

  • همیشه در ابراز احساساتم مشکل داشتم! مثلا هیچوقت نمی‌توانستم جلوی کسی گریه کنم. نمی‌توانستم به کسی بگویم دوستش دارم. گاهی حتی نمی‌توانستم به مادرم بگویم دلم برایت تنگ شده و در آغوشش بگیرم... شیرین اما عالی بود. به احساساتش غبطه می‌خوردم.‌ وقتی شاد بود با تمام وجود می‌خندید. آنقدر می‌خندید که فکر می‌کردی جز سرخی لب‌هایش هیچ رنگی نمی‌تواند در دنیا وجود داشته باشد! وقتی غمگین بود به راحتی می‌گریست. طوری اشک می‌ریخت که می‌شد تمام گناهکاران جهان را غسل تعمید داد. یک بار که در بغلم گریه کرد فهمیدم در برابر عظمت اشک‌هایش آغوش کوچکی دارم... هرچیزی زمانی دارد. حتی دوستت دارمی که دیر گفته شود به درد هیچکس نمی‌خورد. زمان من گذشته بود! گریه‌های عقب افتاده‌ی زیادی داشتم. اشکهای زیادی در چشم. بغض های زیادی در گلو و دردهایی که با دست هایشان قلبم را فشار میدادند.‌‌.. کاش می‌توانستم گریه کنم. کاش یک امشب را جای شیرین بودم! با همان رهایی در گریستن، با همان چشم های مشکی عمیق، همان چهره‌ی مهربان شرقی، که حتی بعد از گریه هم وحشیانه زیباست... | اهورا فروزان |, ...ادامه مطلب

  • تو به‌ زندگی‌ می‌ مانی‌

  • دوستت‌ می‌دارم‌ تو به‌ زندگی‌ می‌ مانی‌ به‌ نوشیدن‌ جرعه‌ ای‌ آب‌ در فاصله‌ ی‌ دو رؤیا به‌ بوییدن‌ عطرِ یکی‌ نامه‌ْ پیش‌ از گشودنش‌ به‌ سلام هر سپیده‌ دم‌ به‌ فرونشاندن‌ عطش‌ اطلسی‌ ها به‌ زنگ‌ بی‌هنگامِ تلفن‌ با خبری‌ گوار یا ناگوار | یغما گلرویی |, ...ادامه مطلب

  • زندگی همین حالاست

  • در سمت توأم دلم باران، دستم باران دهانم باران، چشمم باران روزم را با بندگی تو پا گشا می کنم... هر اذانی که می وزد پنجره ها باز می شوند یاد تو کوران می کند... هر اسم تو را که صدا می زنم  ماه در دهانم هزار تکه می شود... کاش من همه بودم ! کاش من همه بودم  با همه دهان ها تو را صدا می زدم ، کفش های ماه را به پا کرده ام... دوباره عازم توأم... تا بوی زلف یار در آبادی من است هر لب که خنده ای کند  از شادی من است، زندگی با توست زندگی همین حالاست... زندگی همین حالاست...  | محمد صالح علا |, ...ادامه مطلب

  • فصل مشترک عشق و عقل

  • شباهت منو تو هرچه بود ثابت کرد که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست... | فاضل نظری |, ...ادامه مطلب

  • گریه کردم منِ دیوونه و رفت

  • هم مرورِ تلخِ «بی تو هرگزِش» هم سکوتِ بعدِ فالِ حافظِش هم نبودنایِ بی مجوزِش جمع شد توو چمدونِ قرمزش جمع شد اما یه چیزی کم بود جمع شد اما تمومش غم بود شبِ دل کندنِ ما از هم بود آخرین سلاح من گریه‌م بود گریه کردم منِ دیوونه و رفت... | حسین غیاثی |, ...ادامه مطلب

  • فصل زمستان را نمیفهمم

  • من آخرِ پاییز جا ماندم ! فصل زمستان را نمیفهمم رفتی! قسم خوردی که میمانی معنای ایمان را نمیفهمم... با خاطرات و گریه درگیرم از غصه و سردرگمی سیرم هرچند دلتنگت شدم ناجور! اما سراغت را نمیگیرم... دی طعمِ آذر میدهد جانم ته مانده های خیسِ پاییزم صد سال بعد از رفتنت حتی جا مانده در شعری غم انگیزم... جای تو و عطر تنت مانده زانوی غم در عمق آغوشم مشکی به تن کردم جهانم شد با رفتنت همرنگِ تن پوشم پاییزم اما برف میبارد! هر لحظه دی لج میکند با من! دی بس کن این دیوانه بازی را هی بغض ها را چیده ای تا من... یک رفتن و دل کندن و دوری میگیرد از دلبستگی جان را بعد از تو و این قصه عمری بود باور کنم شاید زمستان را... | مریم قهرمانلو |, ...ادامه مطلب

  • دعوا نمک زندگی هم قفسان است

  • تا باد میان من و تو نامه رسان است موی من و آرامش تو در نوسان است دستی که مرا از تو جدا کرد نفهمید دعوا نمک زندگی هم قفسان است | مژگان عباسلو |, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها