روزهای خوبی نبود. اما من در همان روزهای سخت هم تو را دوست داشتم. | جاهد ظریفاوغلو / ترجمه: از سیامک تقیزاده | , ...ادامه مطلب
به به، به قول صائب:نه پشت پای بر اندیشه می توانم زدنه این درخت غم از ریشه می توانم زدبه خصم گل زدن از دست من نمی آیدوگرنه بر سر خود تیشه می توانم زدازان ز خنده نیاید لبم بهم چون جامکه بوسه بر دهن شیشه می توانم زداگر ز طعنه عاجزکشی نیندیشمبه قلب چرخ جفاپیشه می توانم زدندیده است جگرگاه بیستون در خوابگلی که من به سر تیشه می توانم زد بخوانید, ...ادامه مطلب
رو به روی من فقط تو بودهای از همان نگاه اولین از همان زمان که آفتاب با تو آفتاب شد از همان زمان که کوه استوار آب شد از همان زمان که جستجوی عاشقانه مرا نگاه تو جواب شد | محمدرضا عبدالملکیان | بخوانید, ...ادامه مطلب
پاسخ: آبی گل گلی :))ممنونم، همچنینخب خداروشکررررر ^__^بله حواسم هست :)خداروشکر :)خوشحال ترم که اینجا رو فراموش نکردی و هنوز و همچنان به من و کافه شعر لطف داریسلامت باشیمیبینم که شما هم خودت صاحب سبک و صاحب وبلاگ شدی؟ :)پر مخاطب باشه انشالله ^_^ بخوانید, ...ادامه مطلب
روییدی, در قلب من به سان گلکوچکی که کنار دیوار میروید همینقدر ناخواسته عاشقت شدم | غاده السمان |, ...ادامه مطلب
به خیالم قدم های تو بود که این چنین تند در سینهام میزد | مرام المصری |, ...ادامه مطلب
و این خاطرات من و توست که توت میشود یک روز انار میشود گاهی که دیروز انگور شده بود که فردا زیتون و تلخ... | بیژن نجدی |, ...ادامه مطلب
اردیبهشت رازی را به من گفت که من با شما در میانش می گذارم ؛ اینکه هیچ زمستانی ابدی نیست همان گونه که هیچ شکوفه ای. اما هر شکوفه قبل از اینکه بمیرد، اول می رقصد بعد بر خاک می افتد. اردیبهشت به من گف, ...ادامه مطلب
حیف موهای پر کلاغی نیست؟ روسری دور آن قفس بکشد جز من و تو کسی که اینجا نیست بگذار آسمان نفس بکشد... | مجید آژ | , ...ادامه مطلب
" أنا لا اَشْبِهُ عشّاقکِ یا سیدتی فإذا اَهداکِ غیری غَیْمَهّ أنا أهدیکِ المطرْ و إذا اَهداکِ قندیلاّ...فإنی سوف أهدیکِ غصناً فسأهدیکِ الشجرْ و إذا أهداکِ غیری مَرکبَاً فسأهدیکِ السَفَرْ, ...ادامه مطلب
دست های او نمیگذاشت بغل کنم غم را... | رجئت کانتی چاکرابارتی | , ...ادامه مطلب
سمت من بیا دستهایت را دور گردنم حلقه کن و زمین را از زیر پایم بکش آن وقت خواهی دید فاصلهی میان اولین پرواز و سقوط برای هیچ پرنده ای با مرگ پر نمیشود | حافظ عظیمی | , ...ادامه مطلب
در نامهاش پرسیده بود بى من خوشبختى؟ دردم تازه شد! بال و پرم را چیده بود و از پرواز مىپرسید... | معین شیخ |, ...ادامه مطلب
نه ساعتی به وقت زمستان برای احساساتم وجود دارد و نه ساعتی به وقت تابستان برای شوق و شور من! همه ی ساعت های دنیا در یک زمان به صدا در می آیند وقتی که قرار من و تو از راه می رسد همه ی ساعت های دنیا د, ...ادامه مطلب
چشم تو منظره ای بکر که دیدن دارد زلفت آراسته ات دست کشیدن دارد گردنت شاخه ی جان و دل ما را مانَد لب تو میوه ی سُرخیست که چیدن دارد عشق، گفتن دگر از جانب من تکراریست شرح این قصه فقط از تو شنیدن , ...ادامه مطلب