بیچاره پاییز!

متن مرتبط با «تنها» در سایت بیچاره پاییز! نوشته شده است

دور و برم تنهایی محضه

  •   لبخندت از روی رضایت نیست  وقتی تو اوج خنده غمگینی آینده م و با تو نمی بینم  آینده ت و با من نمی بینی   آینده یه کابوس غمگینه  دستای رویات و بگیر از من  اردیبهشت چشمم آبانه شهریور آغوش تو بهمن   ابر, ...ادامه مطلب

  • نباش تنها

  •   نشسته بود، زدم روی شونش گفتم تنهایی بدنگذره ؟!نباش تنها، یهو دیدی شصت سالت شده هنوز نشستی اینجاهاخیلی زود میگذره، نمی فهمی اصلا...زمانو میگم که عمرمون قاطیش شده...گفت: حرفای بزرگونه میزنی بچه،تنهای, ...ادامه مطلب

  • عشق تنها دلیل زندگی است

  • جان من را گرفتی و رفتی در خیابان تا ابد بن بست باز با این وجود معتقدم عشق تنها دلیل زندگی است در خیابان تا ابد بن بست اخم کردی به من زمستان شد خواستم تا ببوسمت اما این سعادت نصیب باران شد خوش به حال کسی که با لبخند در کنارت نظر به آیِنه کرد آن که نبض تو توی دستش بود دکتری که تو را معاینه کرد کاش جشن تولدت باشم عمر من را هزار باره کنی هر کسی از علایقت پر, ...ادامه مطلب

  • مرحومه ی مغفوره ی تنهای نا آرام

  • مرحومه ی مغفوره ی تنهای نا آرام مرحومه ی مغفوره ی از یادها رفته مضمون پر تشویش یک "صد سال تنهایی" محکوم ساعت های پر تکرار در هفته... این ها منم...یک من که هرشب گریه میکرده ست یک من که بعداز دیدنت بغضش ترک خورده یک من که مغرور است و میترسد کسی جایی شک کرده باشد این زن از یک مرد چک خورده من عشق نافرجام یک مجنون نما بودم لیلای بدبختی که هی دایم رکب میخورد گم گشته در ساعت شنی هایی که طوفانیست... با کاروانی که ندانسته به شب میخورد خط میکشم روی خدا، روی خودم با تو روی تمام اعتقاداتی که میمیرند با دفتر شعرم وداعی مختصر دارم سرگیجه ها دست مرا در دست میگیرند مرحومه ی مغفوره، تو رحمت نخواهی شد بر سنگ قبرت نام و تاریخی نخواهی داشت محتاج حمد و سوره اش هرگز نخواهی بود او داشت از لب های تو لبخند برمیداشت تو رفته ای و شعر ها قهرند با حالم خودکار با دستم نمیسازد نمیبینی؟! هیچ اتفاقی شاعرانه نیست، میفهمی؟! این زن تورا هر بیت میبازد، نمیبینی؟! این شعر را تقدیم تصویر خودم کردم در بیت اول خودکشی کردم، نمیدانی تو رفته ای و زندگی کردن غم انگیز است این آخرین شعریست که از من "نمیخوانی" | اهورا فروزان |, ...ادامه مطلب

  • منُ جا گذاشتی تو تنهاییام

  • یکی تو سرم ناله سرداده بود  نشستم یه فکری به حالش کنم  به فکرم رسید این سر سرکشُ بکوبم به دیوار و لالش کنم بکوبم به دیوار حاشا و بعد بلن شم یکم با خودم را بیام سرِ قاب عکسای تنهاییمُ بکوبم به دیوار بدبختیام که یادم نره چی کشیدم برات با اینکه یه داغِ عذاب آوره بهت قول میدم مرورت کنم  بهت قول میدم که یادم نره کسی رو تو کابوس و غم پس زدی که آغوش گرم تو رویاش بود چشاتُ به اون آدمی باختم  که برگ برنده تو جیباش بود چقد قصه خونده که خامش شدی؟ چقد خرج کرده برا خنده هات؟ همه واسه هم زندگی می کنن ولی مثل من کی می میره برات ؟ تو دار و ندار دلم بودی و نداری گرفتت که تنها بشم دل و عشق و آغوش گرمت کجاس؟ نداریمُ دارم نفس می کشم نداریمُ دارم نفس می کشم خودم با خودم تو هوای خودم خودم با خودم دردِ دل می کنم الهی بمیرم برای خودم درسته که داغت زمینم زده ولی قول میدم بهت پا بشم قسم می خورم با تمام وجود یه روزی سری توی سرها بشم نمیذارم این حسرت لعنتی بشینه به ریشم بخنده رفیق باید از غم و غصه کوتا بیام که دیوار حاشا بلنده رفیق منُ جا گذاشتی تو تنهاییام منُ جا گذاشتی توی بی کسیم به اونی که از من گرفتت بگو یه روزی یه جایی بهم می رسیم | هانی ملک زاده |, ...ادامه مطلب

  • تنهایی اندازه های مختلف دارد

  • تنهایی اندازه های مختلف دارد در پارک اندازه ی جای خالی کسی که کنارت قدم بزند در کافه به اندازه ی فنجان قهوه ای که روبرویت سرد... سرد است و تنهایی در تخت خواب های دونفره به بزرگی تمام دنیاست |‌ فلورا تاجیکی |, ...ادامه مطلب

  • گوشه‌ ی تنهایی

  • خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم! منزلی امن‌ تر از گوشه‌ ی تنهایی نیست... | طالب آملی |, ...ادامه مطلب

  • خود ِ تنهایی

  • در گلویم غم صد چلچله ی گریان است  دور من هیچکسی جز خود "تنهایی" نیست  وقت ویران شدنم محو تماشا نشوید...  به خدا ، گریه ی یک کوه تماشایی نیست  | رویا ابراهیمی |, ...ادامه مطلب

  • دوستی تنها چیزی است که هیچ‌ وقت تمام نمی‌ شود

  • دوستی تنها چیزی است که هیچ‌ وقت تمام نمی‌شود. هر چیز دیگری هم از بین برود، دوست می‌ماند. این یادت باشد، من همیشه به تو فکر کرده‌ام. دوست‌های زیاد دیگری هم پیدا کرده‌ام اما مثل تو نشدند. من هنوز هم با آن حس‌ها زندگی می‌کنم؛ با یاد آن روزها... تک تک خاطراتم با تو یادم مانده؛ کجاها می‌رفتیم چه کارها می‌کردیم، من با تو جوانی را تجربه کردم؛  همراه تو... آن همه لحظه‌های خوب با هم داشتیم، آن همه با هم خندیده بودیم.... | بعد از پایان / فریبا وفی |, ...ادامه مطلب

  • تنهایی درنگ در سنگ است

  • هیچ چیز به اندازه تنهایی غم انگیز نیست تنهایی نام بیهوده ی زندگی است وقتی بیداری خسته و غمگینی وقتی میخوابی کابوس می بینی وقتی تنهایی سردت می شود انگار برف روی استخوان شانه هایت نشسته باشد تنهایی جهنم نامتعارفی است جهنمی با آتش سرد میان شعله ها از سرما یخ میزنی تنهایی هول آور است پر از ظلمت و ناشناختگی مثل خانه ای متروک در حاشیه جنگل عبور نسیمی از لابلای علف ها می تواند از ترس دیوانه ات کند وقتی تنهایی به همه چیز و همه کس پناه می بری پخش می شوی در کوچه و خیابان به جاهایی می روی که نباید بروی به آدم هایی سلام می کنی که نباید تنهایی درنگ در سنگ است حرف زدن از یاد آدم می رود | رسول یونان |, ...ادامه مطلب

  • تنهایی، اینجا به دنیا می‌آید

  • یک جایی از رابطه هست که آدم صبورتر، مهربان‌تر، رفیق‌تر تصمیم می‌گیرد دیگر آن آدم یک ساعت پیش نباشد.  حالا هر چقدر برایش گل بخری، شعر بگویی، کادو بفرستی، خاطره دربند و اولین گره خوردن نگاه‌ها و چرخ و فلک کنار دریا را تعریف کنی؛ بی فایده است.  آن آدم,تنهایی، ...ادامه مطلب

  • در کنارم بمان و تنهایم نگذار

  • عزیزترین، عزیزترینم تو را عذاب می‌دهم. خواهش می‌کنم عزیزم مرا ببخش! یک گل رز برایم بفرست تا بدانم مرا بخشیده‌ای. من در واقع خسته نیستم ولی بی‌حس و سنگینم و نمی‌توانم کلماتِ مناسب را پیدا کنم. آنچه می‌توانم بگویم این است که: در کنارم بمان و تنهایم ن, ...ادامه مطلب

  • 7 میلیارد نفر روی کره زمین زندگی می کنند و تو هنوز فکر می کنی تنهایی؟

  • نوشته بود «7 میلیارد نفر روی کره زمین زندگی می کنند و تو هنوز فکر می کنی تنهایی؟» برای همه مان پیش آمده که دوره ای، زمانی، روزی حس کنیم که تنهاترین انسان زمین هستیم و هیچکس کنارمان نیست. برای همه مان پیش آمده که یک دفعه بیفتیم روی مود لوس بازی و زا,میلیارد,تنهایی؟ ...ادامه مطلب

  • تنها دو چشم داشتم

  • ******اگر شعری آرامتان کرددعایی به حال شاعر بد حالش کنیدثواب دارد..." دنیا به شاعرها بدهکاره "******برای دیدن عکس در سایز واقعیبر روی آن کلیک کنید.امیدوارم از پست ها لذت ببرید :)) ,تنها,داشتم ...ادامه مطلب

  • تنهایی من

  • تنهایی من رنگ غمگین خودش را داشت یک جور دیگر بود، آیین خودش را داشت تنهایی من بوی رفتن، طعم مُردن بود تنهایی ام ردّ طنابی دور گردن بود بعضی زمانها پا زمین میکوفت، لج میکرد وقت نوشتن دست هایم را فلج میکرد بعضی زمان ها دردسر میشد، زیادی بود بعضی مواقع یک سکوت غیرعادی بود در سینه مثل نامه ای تاخو, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها