بیچاره پاییز!

متن مرتبط با «بودم» در سایت بیچاره پاییز! نوشته شده است

کاش من به جای تو بودم

  •   کاش تو به جای من بودی تا می فهمیدی که دوست داشتنت چه کار سخت و فرساینده ایست کاش من به جای تو بودم تا طعم این همه دوست داشتن را می چشیدم   | ازدمیر آصف |, ...ادامه مطلب

  • گفته بودم؟

  • دوست داشتن تو زیباترین گلی ا‌ست که خدا آفریده؛ گفته بودم؟! | عباس معروفی |, ...ادامه مطلب

  • کاش چون پاییز بودم!

  • کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم. برگهای آرزوهایم, یکایک زرد می شد آفتاب دیدگانم سرد می شد آسمان سینه ام پر درد می شد ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد. وه ...چه زیبا بود, اگر پاییز , ...ادامه مطلب

  • مرد اگر بودم

  • مرد اگر بودم... مرد اگر بودم نبودنت را غروب های زمستان در قهوه خانه ی دوری، سیگار می کشیدم  نبودنت دود می شد و می نشست  روی بخار شیشه های کثیف قهوه خانه  بعد تکیه می دادم به صندلی چشمهایم را می بستم و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه م, ...ادامه مطلب

  • آن زن من بودم

  • کاش می‌‌دانستی زنی‌ که بغض داشت شانه‌هایِ تو را کم داشت کاش می‌‌دانستی زنی‌ که نیازِ نوازش داشت دست‌های تو را کم داشت کاش می‌‌دانستی زنی‌ که هزار قصه برای گفتن داشت یک شبِ دیگر کنارِ تو را کم داشت کاش می‌‌دانستی زنی‌ که دلِ رفتن نداشت آغوش تو را کم داشت کاش می‌دانستی آن زن من بودم | نیکی فیروزکوهی | ,بودم ...ادامه مطلب

  • من عاشقت بودم عزیزم، تو نفهمیدی

  • حیف منی که منتظر شدم تو بهتر شی! حیف تموم لحظه هایی که دوست داشتم دورو ورم که بهتر از تو خیلیا بودن... هرکی میخواس جاتو بگیره، من نمیذاشتم! دنیای تو کوچیکتر از اون بود که میگفتی کوچیکتر از اونی که من تو وسعتش جا شم... کاری که کردی با دلم، کوه و زمین میزد! جوری شکستم که دیگه نمیتونم پاشم! ** گفتم, ...ادامه مطلب

  • خودم را ترک کرده بودم

  • همیشه آخرین سطر برایش می نوشتم روزی بیا که برای آمدن دیر نشده باشد... می‌نوشتم روزی بیا که هنوز دوستت داشته باشم، که هنوز دوستم داشته باشی... می‌نوشتم در نبودنت به تمام ذرات زندگی کافر شده ام جز ایمان به برگشت تو... امروز برای شما می‌نویسم یقینا آمده است ولی روزی که من از هراس دیوارها خانه را که , ...ادامه مطلب

  • در اعماق سکوت فرو رفته بودم

  • آنقدر در اعماق سکوت فرو رفته بودم  که اشیاء را می شنیدم صدای سوختن کاغذ سیگارم را صدای نفس های تو در کلمات صدای هم آغوشی انگشتانت با موهایت حتی صدای به من فکر نکردن هایت را .‌.. | سید حمیدرضا برقعی | , ...ادامه مطلب

  • یکی من بودم

  • از آن همه زن که دوستت داشتند یکی من بودم و دیگران عاشقت بودند از آن همه زن که دوستت داشتند یکی من بودم و  آن ها به آغوشی مردانه فکر می کردند یکی من بودم و  آنها از فکر بچه هایی  با نام خانوادگی تو در شناسنامه هاشان لبخند می زدند برف میدان آزادی را پوشانده برف  انقلاب را امام حسین را و شهدا زیر بر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها