در زر زری ترین شب دنباله دارها لبریزم از چکاچک خون انارها امشب قمر به عقرب چشمت رسیده است از اتفاق نادر نصف النهارها هی باد بی هوا لچکم را به هم نریز گل کرده اند گوشه شالم بهارها قندیلهای یخ زده آذین گرفته اند با بوسه ی نسیم و لب چشمه سارها امشب بهار گل زده گیسوی برف را حتی شکوفه رد شده از ذهن خارها امشب تو میرسی و خدا لانه میکند حتی به روی شانه سرد حصارها یلداترین بهانه من بیشتر بمان دیگر دوباره گم نشوی در مدارها فردا که شهر خواب تورا خواب مانده است تو رفته ای و گم شده ای در غبارها فردا تو رفته ای و زمین ایستاده است تا سال بعد پای تمام قرارها | رویا ابراهیمی |, ...ادامه مطلب
عزیزترین، عزیزترینم تو را عذاب میدهم. خواهش میکنم عزیزم مرا ببخش! یک گل رز برایم بفرست تا بدانم مرا بخشیدهای. من در واقع خسته نیستم ولی بیحس و سنگینم و نمیتوانم کلماتِ مناسب را پیدا کنم. آنچه میتوانم بگویم این است که: در کنارم بمان و تنهایم ن, ...ادامه مطلب
مادرم سه قانون داشت: عاشق شو عاشق بمان و عاشق بمیر بابا می خندید و مثل تمام مردهای آن روزی عشق را کیلویی چند صدا می زد خواهرم قانون اول را خیلی دوست داشت آنقدر زیاد که هر روز لابه لای فرمول های ریاضی و حساب چند بار مرورش میکرد تا شاید مردی پیدا شود برای اثباتش برادرم دومی را مادرزادی عاشق بود, ...ادامه مطلب
و دستان تو بداهه ای گرم و بههنگام بود که در ذهن گنجشکان زمستان دیده نمیگنجید آمدی با سخاوت دستانت و از کنار ناخنهایم، برگهای تازه جوانه زد بر چند شاخگی موهایم گنجشکهای جوان لانه ساختند و آوازهای تازه آموختم به آینه گفتم فرصت کم است وقتی برای شمردن بهارهای رفته نمانده است دستی به موهایم بکش هر, ...ادامه مطلب