خبر به دورترین نقطۀ جهان برسد نخواست او به من خسته ـ بىگمان ـ برسد شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسى که سهم تو باشد، به دیگران برسد چه مىکنى، اگر او را که خواستى یک عمر به راحتى کسى از راه ناگهان برسد… رها کنى، برود، از دلت جدا باشد به آنکه دوستتَرَش داشته، به آن برسد رها کنى، بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطۀ جهان برسد گلایهاى نکنى، بغض خویش را بخورى که هقهق,برود ...ادامه مطلب