گفت: "راستش در واقع برای تو نمی نویسم. دارم کارهایی را یادداشت میکنم که دلم میخواهد با تو انجام دهم." کاغذها همهجا پخش و پلا بود؛ دور و برش، پایین پاهایش، حتی روی تخت. یکی از آن ها را همینطوری برداشتم: "پیکنیک، چرت بعد از ظهر روی سینه ات، رقص، عطر، تماشای ویترین مغازهها، کباب درست کردن روی زغال، سرک کشیدن به روزنامهای داری میخوانی، وراجی، آواز خواندن برای تو، درخواست چیدن ناخنهایم، کس,کارهایی,خواهد,انجام ...ادامه مطلب